درباره وبلاگ من مهدی ام.بچه اراک دنبال نویسنده ام کسی میتونه کمکم کنه خبرم کنه فقط با ی نظر ممنون........... موضوعات آخرین مطالب پيوندها
نويسندگان خـــــــــــــــــــــــــنده بازار
یه روز ترکه میره عروسی تو عروسی برف شادی میزنن ترکه سرما میخوره ترکه میگوزه یه متر پرت میشه جلو بهش میگن چی شد؟ میگه هیچی تودنده بود!!
ترکه زنگ میزنه خونه دوست دخترش، بابای دختره گوشی رو ور میداره. ترکه میگه: ببخشید غزال خونست؟! باباهه هم شاکی میشه فحش خوار مادر رو میکشه به ترکه! چند روز بعد دختره ترکه رو تو خیابون میبینه، میگه: بابا چرا ضایع بازی در میاری؟! وقتی بابام ور میداره، یه چیزِ بیربط سر هم کن بگو. ترکه هم میگه باشه. دفعه بعد که زنگ میزنه، باز باباهه گوشی رو ور میداره. ترکه هول میشه، میگه: ببخشید اونجا میدون انقلابه؟!! یارو میگه: آره چی کار داشتی؟! میگه: ببخشید، غزال خانم هستن؟!!
ترکه میره بیمارستان، لهجشو عمل میکنه!! ترکه با چند تا رشتیه نشسته بودن داشتن جوک می گفتن، رشتیا برای ترکا جک میگن، نوبت ترکه که میشه، تا میاد بگه: یه روز رشتیه... همه بهش میگن بشین بابا نمیخواد بگی! دوباره یه دور میزنه میرسه به ترکه، باز تا میاد بگه: یه روز یه رشتیه... میپرن وسط حرفش، نمیذارن بگه. بار بعد که نوبت میرسه به ترکه، میگه: یه روز یه ترکه داشته میرفته با سر میخوره زمین! همه رشتیا میخندن بعد ترکه میگه: ولی وقتی بلندش میکنن میبینن رشتی بوده!!
به ترکه میگن چرا ترک شدی؟! میگه: ایلده جوون بودیم، ایمکانات کم بود، پیش اومد دیگه! میپرسن: پس چرا لر نشدی؟ میگه: نه بابا، دیگه اونقدرها هم ایمکانات کم نبود!!!
ترکه میره سلمونی، میگه: جناب این ریش مارو اصلاح کن. سلمونیه میبینه طرف ترکه، میگه بگذار یکم سر کارش بگذاریم. بهش میگه: خشک بزنم یا تر؟ ترکه میگه: یعنیچی، چه فرقی میکنه؟ میگه: ببین، اونایی که وقتی بچه بودن اوضاشون خراب بوده ترمیزنند، ولی اونایی که سابقشون پاکه خشک میزنند. ترکه بهش برمیخوره، میگه: یعنی چی آقا؟! معلومه که باید خشک بزنی! یارو هم شروع میکنه همینجور خشک خشک ریش بدبخت رو تراشیدن. یکم که میزنه، ترکه دهنش سرویس میشه، میگه: وایسا، وایسا! یه چیزایی داره یادم میاد!
ترکه نشسته بوده کنار جوب، نون خشک میزده تو آب جوب میخورده وهی میگفته خدایا شکرت! یه یارو بهش میگه: بدبخت! تو که داری نون خشک با آب جوب میخوری، دیگه چرا هی خدا رو شکر میکنی؟ ترکه میگه: خدا رو شکر میکنم که این تیر برق نرفت تو کونم! ترکه میخواسته خبر شهادت یکی رو به پسرش بده، میگه: پسرم پدرت کجاست؟ پسره میگه: بابام جبهس. ترکه میگه:ااه... بیلاخ! مُرده!
ترکه میره میوه فروشی میگه: آقا بی زحمت یه کیلو انگور بده. فروشنده هم ازون آدمهای مذهبی بوده، میگه: نگو انگور، بگو میوه بهشتی! بعد ترکه میگه: آقا دو کیلو هم سیب بدین. یارو میگه: نگو سیب، بگو جمال محمد! بعد
به ترکه میگن: نظرت در مورده گرون شدن بنزین چیه؟ ترکه میگه: برای ما که فرقی نکرد ، ما که همون 1000 تومان بنزین را میزنیم. ترکه زنگ میزنه آژانس میگه: آقا ماشین دارید؟ یارو میگه: بله داریم. ترکه میگه: خوش به حالتون چون من ندارم.
ترکه تو توالت میمیره ، روحش تو هواکش گیر میکنه.
♣♣ جدیدترین رمان عشقی قزوین منتشر شد: خسرو و فرهاد
♣♣ یه جوجه تیغی میگن آرزوت چیه؟ سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 23:8 :: نويسنده : مهدی
سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 23:6 :: نويسنده : مهدی
شيشى يک پسر نوجوان داشت و کمکم وقتش رسيده بود که فکرى در مورد شغل آيندهاش بکند. پسر هم مثل تقريباً بقيه همسن و سالانش واقعاً نميدانست که چه چيزى از زندگى ميخواهد و ظاهراً خيلى هم اين موضوع برايش اهميت نداشت. يک روز که پسر به مدرسه رفته بود، پدرش تصميم گرفت آزمايشى براى او ترتيب دهد. به اتاق پسرش رفت و سه چيز را روى ميز او قرار داد: يک کتاب مقدس،
« من پشت در پنهان ميشوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بيايد. آنگاه خواهم ديد کداميک از اين سه چيز را از روى ميز بر ميدارد. اگر کتاب مقدس را بردارد معنيش اين است که مثل خودم کشيش خواهد شد که اين خيلى عاليست. اگر سکه را بردارد يعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نيست. امّا اگر بطرى مشروب را بردارد يعنى آدم دائمالخمر و به درد نخوري خواهد شد که جاى شرمسارى دارد.» کارى که نهايتاً کرد اين بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زير بغل زد. سکه طلا را توى جيبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و يک جرعه بزرگ از آن خورد . . . کشيش که از پشت در ناظر اين ماجرا بود زير لب گفت: « خداى من! چه فاجعه بزرگي ! پسرم سياستمدار خواهد شد ! » سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 21:14 :: نويسنده : مهدی
اگر نسبت به دیگران مهربانی اما آنها تورا به خود خواهی متهم می کنند تو همواره مهربان باش سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 20:57 :: نويسنده : مهدی
سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 13:37 :: نويسنده : مهدی
مرد به زن : عزيزم ممنونم ازت ! تو اعتقاد به دين رو به زندگيم آوردي!
غضنفر می ره جبهه. آرپی جی را می زاره پشت سر عراقیه. می گه اگه تکون بوخوری با لگد می زنمت.
يه روز يه مرده پشت موتور گازي نشسته بوده و هي از يه بنز جلو ميزده... راننده بنز عصباني ميشه و ميزنه كنار و به موتوري ميگه: آقا تو چطور از من جلو ميزدي؟ مرده ميگه: ببخشيد... كش شلوارم به آينه بغل شما گير كرده بود!
يه روز يه مرغه ميخوره به اهن ميگه قديننننننگ.
غضنفر پرتقال مخره ميره خونه مي خواد پوستشو بكنه ميگه يا شانس توش موز باشه
انسانها به سه دسته تقسيم ميشوند:
يه روز يه سوسكه ميره جلوي ايينه ميگه واي سوسك!!!!
از يه معتاد پرسيدن: پارسال چه سالي بود؟گفت:( حشپنج )يعني:هشتادوپنج. باز ازش پرسيدن:امسال چه ساليه؟گفت:( حشيش )يعني:هشتادوشيش. ردپایت را که می گیرم، از تو دورتر می شوم، لامصب واسه چی کفشاتو بر عکس پوشیدی؟!!! . به حيف نون ميگن يه شعري بخون با حرف ميم شروع بشه ، ميگه ميازار موري كه دانه كش است. . دلنوشته دختران مجرد: از کلاس اول خواندیم آن مرد آمد.آن مرد با اسب آمد. ما که ترشیدیم مرتیکه با خر هم نیامد و باز هم بابا نان داد! . تو روح ِ همه کسایی که ما اونا رو دوس داریم ولی اونا ما رو دوس ندارن ! . یاروه از دور یه پوست موز میبینه افتاده رو زمین بعد میگه،ای بابا مثه اینکه امروزم باید بخورم زمین!! . مردي تصميم گرفت همه گرفتاريهايش را به دريا بسپارد اما هر كاري كرد زنش سوار قايق نشد! . موقع مرگ به بچههام میگم ده میلیارد تومن گذاشتهم زیر... .بعدش میمیرم.آی حال میده!!! . الان دیگه زنها در همه ورزشها مثل فوتبال، همه علوم بويژه انرژي اتمي و حتي در كار و تجارت موفق هستند،... . هیچی به این اندازه اینکه، به مادر یه دختر بگی، . کسایی که معتقدن اونی که رفته خودش بر میگرده، نود و نه در صد کفتر بازن!! مگه کفتره جلده!؟ . اگه يه روز بري و بري و بري و بري و بري و بري و بريو بري... به خونتون هم نرسي تازه مي فهمي كه كلاغه توي قصه ها چي ميكشه ! . اگر به تیپ خود اهمیت میدهید اگر به دنبال لباس زیبا برای عید هستید
. یه روز یارو سوار هواپیما می شه،یهو هواپیما سقوط می کنه... این قرار بود جوک باشه اما حادثه خبر نمی کنه! سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 13:35 :: نويسنده : مهدی
سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 13:31 :: نويسنده : مهدی
![]() ![]() |