درباره وبلاگ


من مهدی ام.بچه اراک دنبال نویسنده ام کسی میتونه کمکم کنه خبرم کنه فقط با ی نظر ممنون...........
موضوعات
آخرین مطالب
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 247
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 414
بازدید ماه : 2672
بازدید کل : 74799
تعداد مطالب : 444
تعداد نظرات : 68
تعداد آنلاین : 1



خـــــــــــــــــــــــــنده بازار




یه روز ترکه میره عروسی تو عروسی برف شادی میزنن ترکه سرما میخوره
به ترکه میگن سه تا اسم بگو توش الله داشته باشه : میگه یدالله - عبدالله - سیندرالله
یه ترکه 38 ساله قوی و باهوش مناسب برای کارهای ساختمانی _بیل زنی و کشیدن گاری با سابقه ی قدم زدن در تیم ملی و.............به صورت قسطی به فروش می رسد
ترکه عاشق می شه واسه خر همسایه ایجاد مزاحمت می کنه
به ترکه می گن بلدی با کامپیوتر کار کنی؟ می گه اره می گن روشنش کن . می گه اوووووووووووه نه تا اون حد که
ترکه با خره شطرنج بازی می کرده یکی می رسه می گه عجب خر باهوشیه هاااااااا ترکه می گه نه بابا زیادم باهوش نیست تازه یک یکیم
ترکه می گوزه پرت می شه جلو می گن چی شد میگه تو دنده بود
ترکه خودشو(سند تو ال)میکنه دنیا خر تو خر میشه
ترکه بعد از سی سال کچل بودن میره مو میکاره دو روز بعدش تو قرعه کشی بانک حج واجب برنده میشه

ترکه میگوزه یه متر پرت میشه جلو بهش میگن چی شد؟ میگه هیچی تودنده بود!!
ترکه میخواسته بیاد تهران، میره ترمینال از یه راننده میپرسه آقا بلیط تهران چند؟ رانندهه میگه: اگه جلو بشینی 1000 تومن وسط 800 تومن رو بوفه 500 تومن، بعد میخواد یکم یارو رو سر کار بذاره، میگه:‌ اگه دنبال اتوبوس هم بدویی 300 تومن! ترکه یک نگاهب به کیف پولش می‌کنه، میگه: خوبه دنبالش میدوم! خلاصه 300 تومن میده‌ و بسم‌الله شروع می‌کنه دنبال اتوبوس دویدن. نزدیکای غروب اتوبوس داشته از نزدیکای کرج رد میشده،‌ رانندهه میبینه ترکه هی داره از عقب اشاره میکنه، شاگردش میگه:‌ بابا خوارش گاییده شد! نگه دار سوار شه. هوا داره تاریک میشه سختشه، بیچاره 300 تومن هم که داده. راننده هم نگه میداره ترکه نفس نفس زنان و شاکی میاد جلو میگه: ‌اینجا کرج بود؟ راننده میگه:‌ آره. ترکه میگه:‌ خوب مرتیکه خر چرا هر چی علامت میدم نگه نمیداری؟! من میخواستم کرج پیاده شم!
ترکه میخ میره تو پاش، نمیتونه درش بیاره،‌ کجش میکنه!!
ترکه داشته رادیو پیام گوش میداده،‌ گزارشگره میگفته: راه بهارستان به امام حسین بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسین بسته‌است... ‌ترکه میگه:‌ باشه بابا بستس که بستس، دیگه چرا هی قسم میخوری؟!!!
ترکه داشته از تو جزیره آدم‌خورا رد میشده،‌ یهو میبینه آدم خورا محاصرش کردن. بیچاره جفت می‌کنه با حال زار میگه: ای خدا بدبخت شدم!‌ یهو یک صدایی از آسمون میاد: نترس بندة من، بدبخت نشدی! اون سنگ رو از جلوی پات بردار بکوب به سر رئیس قبیله. ترکه خوشحال میشه،‌ سنگ رو میکوبه تو کلة ‌رئیس قبیله. رئیسِ قبیله جابه‌جا میمیره، باقی افراد قبیله شاکی میشن، نیزه به دست، شروع می‌کنن دویدن طرف ترکه! یهو یک صدایی از آسمون میاد: خوب بندة من، حالا دیگه بدبخت شدی!!! 

 

ترکه زنگ میزنه خونه دوست دخترش، بابای دختره گوشی رو ور میداره. ترکه میگه: ببخشید غزال خونست؟!‌ باباهه هم شاکی میشه فحش خوار مادر رو میکشه به ترکه! چند روز بعد دختره ترکه رو تو خیابون میبینه،‌ میگه: ‌بابا چرا ضایع بازی در میاری؟! وقتی بابام ور میداره، ‌یه چیزِ بی‌ربط سر هم کن بگو. ترکه هم میگه ‌باشه. دفعه بعد که زنگ میزنه، باز باباهه گوشی رو ور میداره.‌ ترکه هول میشه، میگه: ببخشید اونجا میدون انقلابه؟!! یارو میگه: آره چی کار داشتی؟! میگه: ببخشید، غزال خانم هستن؟!!
ترکه میره بیمارستان، لهجشو عمل می‌کنه!!
ترکه با چند تا رشتیه نشسته بودن داشتن جوک می گفتن، رشتیا برای ترکا جک میگن، نوبت ترکه که میشه،‌ تا میاد بگه: یه روز رشتیه... همه بهش میگن بشین بابا نمیخواد بگی! دوباره یه دور میزنه میرسه به ترکه، باز تا میاد بگه: یه روز یه رشتیه... میپرن وسط حرفش، نمیذارن بگه. بار بعد که نوبت میرسه به ترکه، میگه: یه روز یه ترکه داشته میرفته با سر میخوره زمین! همه رشتیا میخندن بعد ترکه میگه: ‌ولی وقتی بلندش میکنن میبینن رشتی بوده!!

 

به ترکه میگن چرا ترک شدی؟!‌ میگه: ایلده جوون بودیم، ایمکانات کم بود، پیش اومد دیگه!‌ میپرسن: پس چرا لر نشدی؟ میگه: نه بابا، دیگه اونقدرها هم ایمکانات کم نبود!!!
یک سال، یک ماه از محرم گذشته بوده ولی هنوز تو شهر صدای سینه‌زنی میومده. مردم میرن پی ماجرا، میبینن دسته ترکها تو کوچه بن بست گیر کرده!!!
دو تا ترکه دو تا گاو میخرن، ‌اولی به دومی میگه: حالا چی کار کنیم که گاوامون با هم اشتباه نشن؟ دومی میگه: تو دست به گاوت نزن، من یه گوش گاومو میکنم. بعد از چند وقت، ‌گاو اولی هم گوشش گیر میکنه به یه جایی کنده میشه. ایندفعه ‌دومی میگه: تو دست به گاوت نزن من دم گاومو میکنم. از قضا بعد از چند وقت دم اون یکی گاوه هم کنده میشه. خلاصه هی اولی میزنه یه جای گاوشو ناقص میکنه، اون یکی گاوه هم همون بلا سرش میاد. آخر سر اولی شاکی میشه به دومی میگه: اصلاً سفیده مال من سیاهه مال تو!
ترکه میره خواستگاری، دختره وقتی میاد چایی تعارف کنه تلنگش در میره. ‌یه کم میگذره ترکه میگه: ‌عروس خانم اگه نمی‌رینی اون قندون رو بده!
ترکه داشته برای رفیقش تعریف می‌کرده که: آره نمیدونی اونقدر شرمنده شدم، اونقدر شرمنده شدم که نگو! رفیقش میگه: آخه چرا، چی شده؟ میگه: پریروز این خانوم صالحی، منشی ما، اومد تو دفترم، گفت مرخصی میخواد، من اونقدر شرمنده شدم! رفیقش میگه: بابا این که شرمندگی نداره. میگه: نه خوب صبر کن، من بهش مرخصی دادم رفت، بعد اون یکی کارمندمون اومد، اونم مرخصی میخواست، اونقدر شرمنده شدم! بعد یکی یکی همه کارمندامون اومدن مرخصی خواستن، منم به همشون مرخصی دادم، اونقدر شرمنده شدم! رفیقش میگه: بابا مرخصی دادن که شرمندگی نداره. میگه: نه آخه، بعد از یک مدت این منشیه زنگ زد، گفت امشب بیاین خونه ما، من اونقدر شرمنده شدم! من شب رفتم خونشون، دیدم خانم منشی تنهاست، با عشوه بهم گفت: من میرم تو اتاق، شما چشماتون رو ببندین من الان میام، اونقدر شرمنده شدم! بعد از یک مدت در رو باز کرد، دیدم همه کارمندا و خانوم بچه‌ها جمعند، برای من تولد گرفتن، من اونقدر شرمنده شدم، اونــقــدر شــرمــنده شدم که نگو! رفیقش میگه: بابا اینکه شرمندگی نداره، باید خوشحال میشدی. ترکه میگه: آخه من لخت وایستاده بودم!
ترکا میان یه شعر بسازن که فارسا رو مسخره کنن، میگن: ترکا گل پسرن فارسا ترک خرن!

 

ترکه میره سلمونی، میگه: جناب این ریش مارو اصلاح کن. سلمونیه می‌بینه طرف ترکه، میگه بگذار یکم سر کارش بگذاریم. بهش میگه: ‌خشک بزنم یا تر؟ ترکه میگه: ‌یعنی‌چی، چه فرقی میکنه؟ میگه: ببین، اونایی که وقتی بچه بودن اوضاشون خراب بوده ترمی‌زنند، ولی اونایی که سابقشون پاکه خشک می‌زنند. ترکه بهش برمی‌خوره،‌ میگه:‌ یعنی چی آقا؟! معلومه که باید خشک بزنی! یارو هم شروع میکنه همینجور خشک خشک ریش بدبخت رو تراشیدن. یکم که میزنه، ترکه دهنش سرویس میشه، میگه: وایسا، وایسا! یه چیزایی داره یادم میاد!
ترکه نشسته بوده کنار جوب، نون خشک میزده تو آب جوب میخورده وهی میگفته خدایا شکرت! یه یارو بهش میگه: بدبخت! تو که داری نون خشک با آب جوب میخوری، دیگه چرا هی خدا رو شکر میکنی؟ ترکه میگه: خدا رو شکر میکنم که این تیر برق نرفت تو کونم!
ترکه میخواسته خبر شهادت یکی رو به پسرش بده، میگه: پسرم پدرت کجاست؟ پسره میگه: بابام جبهس. ترکه میگه:ااه... بیلاخ! مُرده!

 

ترکه میره میوه فروشی میگه: ‌آقا بی زحمت یه کیلو انگور بده. ‌فروشنده هم ازون آدمهای مذهبی بوده، میگه: نگو انگور، بگو میوه بهشتی! بعد ترکه میگه: ‌آقا دو کیلو هم سیب بدین. یارو میگه: نگو سیب، بگو جمال محمد! بعد
یارو داشته با بچش بازی میکرده، ‌هی بچه رو پرت میکرده بالا، تو هوا می‌گرفتدش. یه بار بچه رو خیلی میندازه بالا، بچه میفته تو خونه همسایه (که از قضا همشهری آذربایجانی بوده) ترکه هم بچه رو میاره میگه: ایندفعه آوردم، ولی اگه دفعه دیگه بندازی پارش میکنم!
ترکه میره نون بربری میخره از جلوی نونوایی لواشی رد میشه ، میبینه نونها دارن تو دستگاه میچرخند به یارو میگه:اقا چقدر میگیری این بربری من هم یه دور سوار شه.
ترکه پسرشو میگذاره دانشکده افسری، بهش میگن: بابا اینکه درسش خوب بود، میگذاشتی دکتری، مهندسی چیزی میشد، ترکه میگه: آخه میخوام وقتی درسش تموم شد باهم کلانتری باز کنیم.
ترکه رفته بود دومیدانی از بغلیش میپرسه: اینا برای چی میدوند؟ یارو میگه: بزای اینکه یک نفر اول بشه! ترکه میگه: خب بقیه برای چی میدوند؟!؟
به ترکه میگن: از مسافرت چی آوردی؟ ترکه میگه: تشریف.
ترکه از جلوی سینمای اردبیل رد میشه اسم فیلم را که میبینه میگه: نگاه کن این شهر یک سینما داشت که اون هم کردن خوابگاه دختران.
چند تا حیوان (خروس و گوسفند و خر) میخواستند از کشور بروند بهشون میگن: بابا فرار مغزها برای آدمها است شما دیگه برای چی میروید خارج. خروسه میگه: هر دفعه ساعت کشور میکشند عقب و میکشند جلو ، ما نفهمیدیم کی قو قولی قو قو کنیم. میگن: بابا این راست میگه بگذاریم بره. به گوسفنده میگن: تو برای چی میخوای بری؟ گوسفنده میگه: بابا هر مراسمی میشه ، عزا میشه شادی میشه یکی از سفر میاد هر چیزی که میشه ، میایند و این گوسفند ها را میکشند.. به خره میگن: تو برای چی میخوای بری؟ خره میگه: در جامعه ای که به افراد جامعه اهانت بشود جای ما نیست! بهش میگن: چه طور مگه؟ خره میگه: اینجا ترکها را به ما نسبت دادند و آبروی ما را بردند.
ترکه میره نانوایی ، شاطر میگه: از این آقا به بعد نون نمیرسه ترکه میگه: آقا بی زحمت یه ذره جمع تر بایستید به ما هم نون برسه.
ترکه میخواست بخوابد نصف قرص خوابش را میخوره ، وقتی میخوابد یه چشمش باز میمونه.
به ترکه میگن: برو سیدی خام بخر ! ترکه میگه: صوتی یا تصویری؟

 

 

به ترکه میگن: نظرت در مورده گرون شدن بنزین چیه؟ ترکه میگه: برای ما که فرقی نکرد ، ما که همون 1000 تومان بنزین را میزنیم.
ترکه تو خیابان داشته رد میشده یه هزار تومانی میبینه برمیدارد بعد می اندازد زمین میگه: ولمون کن بابا ما از این شانس ها نداریم که پول پیدا کنیم.
دو تا ترک به تاکسی میگن: آقا 3 نفر تا تجریش چقدر میگیری؟ راننده میگه: شما که 2 نفر هستید ! ترکه میگه: مگه خودت نمیخوای بیای.
ترکه میاد شیشه عینکش را پاک کنه ، جو میگیردش خانه تکانی میکنه.
ترکه را می خواستند اعدام کنند ازش میپرسند که حالا که آخر عمر ته حرفی درخواستی چیزی نداری ؟ترکه میگه: نه ! میبندندش به جرثقیل بعد جرثقیل میبردش بالا یهو ترکه شروع میکنه به داد و بیداد و دست و پا زدن که من یه حرفی دارم. می آورندش پایین میگن: که چیه چی میخوای بگی؟ ترکه به یکی از دوستانش میگه: هی قاسم خونتون از این بالا پیداست

ترکه زنگ میزنه آژانس میگه: آقا ماشین دارید؟ یارو میگه: بله داریم. ترکه میگه: خوش به حالتون چون من ندارم.
ترکه از خوشحالی بال در میاره با ضد هوایی میزنندش.
ترکه از بم برمیگشته بهش میگن تو حادثه غم انگیز دیدی ؟ ترکه میگه حادثه غم انگیز که خیلی زیاد بود ولی یکیش از همه بیشتر غم انگیز بود .وقتی که داشتم یه دختر بچه ۶ ساله را خاک میکردم همش گریه میکرد و میگفت اقا ترو به خدا منو خاک نکن من زنده ام .
یه بار یه ترکه تویه یک عملیات تروریستی با کایت خودشو میزنه به کاخ سفید آمار که میگیرن میبینن ۱۰۰ نفر کشته شدن ۹۹ نفر از خنده ۱ نفر هم خود ترکه.
- ترکه داشته تو اتوبان کرج با سرعت میرفته , یه دفعه رادیو پیام میگه : "رانندگان عزیز که در لاین تهران به کرج در تردد هستند مواظب باشن یه اتوموبیل در لاین مخالف در حرکت است" ترکه همینجور که داشته فرمونو اینور اونور میکرده میگه : لامصبا یکی دوتام نیستن ...
ترکه به شکمش میگه: تا کی من کار کنم تو بخوری شکمش جواب داد : میخوای من کار کنم تو بخوری.
ترکه تو مسابقه ژیمناستیک از روی خرک نمیپریده میگفته :احترام به همنوع واجب است.
ترکها واسه همدردی با زلزله زدگان بم همه خانه هایشان را خراب میکنند.
یه روز یه فارس میره خونه ی خدا . خلاصه خیلی از کاراش پشیمون میشه و توبه میکنه و میگه من قسم میخورم دیگه واسه ترکا جک نسازم , همون موقع یه ترکه میزنه پشتش میگه آقا ببخشید قبله کدوم طرفه ؟
ترکه زنگ میزنه خونه ی دوست دخترش بابای دختره گوشیو بر میداره ترکه هول میکنه میگه ببخشید میدون انقلاب کدوم طرفه ؟
یه روز ترکه تو خیابون داشته میرفته , یکی بهش میگه آقا چرا پای چشت کبوده ؟ ترکه میگه : جان من ؟ درد هم میکنه ؟
ترکه میره مسجد وقتی میاد بیرون میبینه کفشاش نیست . با خودش میگه من کی رفتم خودم نفهمیدم؟؟!!
به ترکه میگن عجب مملکت خر تو خری داریم میگه آره بابا من ۳ بار رفتم سربازی هیچکی نفهمید
بابای ترکه میمیره، مجلس ختمش رفیقای ترکه همه میان بهش تسلیت میگن. ترکه خیلی احساساتی میشه، میگه: به خدا خیلی زحمت کشیدین تشریف آوردین، ‌شرمنده کردین... ایشالله ختم پدرتون جبران می‌کنم!
تو یکی از دهات اردبیل ملت برای بار اول کیوی میبینن، میرن از ملای ده میپرسن این چیه؟ ملاهه یکم میره تو نخ کیویه، بعد میگه: ایلده تخم مرغیش، که تخم مرغه! ولی من نمی‌فهمم چرا موکتش کردن؟! از ترکه میپرسن بنفش چه رنگیه؟ میگه: قرمز دیدی؟! آبیش!
ترکه میفته تو جوب،‌ سند میگذاره میاد بیرون!
یک هواپیما داشته از تبریز میرفته پاریس، وسطای راه یهو صدای خلبان از بلندگوها میاد: اَتِنْشِن پلیز! ایلده خلبان اسپیکینگ..مسافران لیسنینگ! موتور چپ هواپیما از کار افتاده، ولی شما هیچ نترسید! من خودم واردم، هواپیما رو سالم میشونم. یک مدت میگذره، دوباره صدای خلبان از بلندگوها میاد که: اَتِنْشِن پلیز! ایلده خلبان اسپیکینگ..مسافران لیسنینگ! موتور راست هواپیما هم از کار افتاده، ولی شما هیچ نترسید! من خودم کلی تجربه دارم، تا فرودگاه بعدی هم راهی نیست، هواپیما رو سالم میشونم. باز یک مدت هواپیما دور خودش میچرخه، دوباره صدای خلبان از بلندگوها میاد که: اَتِنْشِن پلیز! ایلده خلبان اسپیکینگ..مسافران لیسنینگ! همین الان دم هواپیما کنده شد، ولی شما هیچ نترسید! من خودم هواپیما رو میشونم. یک ده دقیقه می‌گذره، دوباره صدای خلبان از بلندگوها میاد که: اَتِنْشِن پلیز! ایلده خلبان اسپیکینگ... مسافران ریپید افتر می! ایلدی به گا رفتیم!
ترکه میخ میره تو پاش، نمیتونه درش بیاره،‌ کجش میکنه!
ترکه داشته رادیو پیام گوش میداده،‌ گزارشگره میگفته: راه بهارستان به امام حسین بسته‌است، راه انقلاب هم به امام حسین بسته‌است... ‌ترکه میگه: باشه بابا بستس که بستس، دیگه چرا هی به امام حسین قسم میخوری؟!
ترکه یه تیکه یَخو گرفته بوده بالا، ‌داشته خیلی متفکرانه بهش نگاه می‌کرده. رفیقش ازش میپرسه: چیرو نگاه میکنی؟ ترکه میگه: ایلده ازش آب میچیکه ولی معلوم نیست کجاش سوراخه!
به ترکه میگن یک معما بگو، میگه اون چیه که زمستونا خونه رو گرم میکنه تابستونا بالای درختو؟! یارو هرچی فکر میکنه جوابشو پیدا نمیکنه، میگه: نمیدونم، حالا بگو چیه؟ ترکه میگه بخاری! یارو کف می‌کنه، میگه: باباجان بخاری زمستونا خونه رو گرم میکنه ولی تابستونا چه جوری بالای درختو گرم می‌کنه؟ ترکه میگه: بخاریِ خودمه دوست دارم بگذارمش بالای درخت!
ترکا میان یه شعر بسازن که فارسا رو مسخره کنن، میگن: ترکا گل پسرن فارسا ترک خرن!

 

ترکه تو توالت میمیره ، روحش تو هواکش گیر میکنه.
ترکه از خونه میاد بیرون میبینه بچش تو کوچه داره بازی میکنه ، میزنه تو سر بچش و بهش میگه توله سگ تو نصف شبی بیروب چیکار میکنی. بچش بهش میگه بابا عینک دودیتا بردار تا ببینی روزه. باباهه عینکش رو برمیداره و میزاره دوباره میزنه تو سر بچش میگه توله سگ تو دیشب تالا بیرون چیکار میکنی؟
یه روز از یه ترکه میپرسن : سه تا حیوان نام ببر که اولشون خ باشه.
فارسه یه کم فکر میکنه بر میگرده میگه : خر ، خودم ، خواهرم
به یه ترکی میگن چرا زمانی که فلسطینی ها رو دارن به قتل میرساند چرا نمیایی اسراییلی ها رو بکشی ترکه میگه
توی تلویزیون برعکسه فلسطینهای دارن اسراییلی ها رو قتل میرسونند
یه روز ترکه بلندبروازی می کنه با زده هوایی می زننش.
یه روز یک ترکه زیر یک خره خوابیده بوده ازش می پرسنداینجاچکارمی کنی میگه پدرم وصیت کرده زیرسایه عموت باش
یک ترکه با زیرشرواری میره مسافرت میگه همه ایران سرای من است.
به یه ترکه میگن راست میگویند که سیو دیگر فقط همان سیب نیست؟ ترکه میگه نه عزیز گول نخور من اینو خوردم مزه ی صابون میده.
ترکه رتبه اول کنکور را میاره بهش می گن چی کار کردی؟ می گه روزی 25 ساعت درس می خوندم می گن مگه میشه میگه بله صبح یک ساعت زود تر بیدار می شدم.
یه روز یه پلیسه جلوی یه نفر رو می گیره . بهش میگه گواهی نامه و کارت ماشین لطفاَ ، طرف میگه : چیه،جمله بسازم.......

 

♣♣ جدیدترین رمان عشقی قزوین منتشر شد: خسرو و فرهاد

به ترکه میگن چی شد ترک شدی؟؟ ♣♣
میگه ایلده خر هار گازم گرفت!!

♣♣ ترکه ماه رمضون میره خونه دوستش می خوابه دوستش بهش میگه سحر صدات کنم؟؟ ترکه می گه نه همون غضنفر صدام کنی بهتره!!

♣♣ یه ترکه گفتن: با وطنم جمله بساز. ترکه گفت: دیروز رفتم حمام و تنم را شستم! به ترکه گفتند: منظورمون ( ط ) دسته دار بود. ترکه گفت: اتفاقا با تی دسته دار تنمو شستم

♣♣ مامانه به بچش میگه که عزیزم و قتی خاله اومد قشنگ میری جلو سلام میکنی میبوسیش بچهه میزنه زیره گریه میگه نه مامان من خاله رو بوس نمیکنم! مامانه میگه ا چرا عزیزم؟ بچهه میگه آخه دیروز که بابا میخواست بوسش کنه زد تو صورتش

♣♣ یه ترکه میره مشهد. وقتی از دور کنبد حرم رو می بینه میگه یا امام رضا چرا با این همه طلایی که داری هشتم شدی؟

♣♣ یک مقام آگاه اعلام کرد به علت قرار گرفتن ایام هفته در بین 2 جمعه ایران کلا تعطیل است.

♣♣ تحقیقات دانشمندان نشان میدهد که 1 گوز کاردرست بیشتر از 10 قرص X شادی آفرین است.

♣♣ اصفهانیه به بچش میگه برو دو تا نون از خونه همسایه بگیر . بچه میره و برمیگرده میگه نون ندادند.باباهه میگه : چه همسایه خسیس هست برو از تو یخچال خودمون بیار

♣♣ المپیک آخوندا در سه رشته برگذارشد: 1-پرش با عبا 2-دو با نعلین 3-پرتاب عمامه

♣♣ فیلمهای برگریده جشنواذه قم:
آخوندی با کفشهای کتانی
امامه ای برای دو نفر
صیغه شدگان
ابا قرمزی
من بچه شیخ 15 سال دارم

♣♣ از یه قزوینی می پرسند کو ن چند حرف در جواب قزوینی میگه کو ن اصلا حرف نداره!

♣♣ در پی توهین پاپ به مقدسات مسلمانان، نام «پاپ‌کورن» مجددا به «چس فیل» تغییر یافت

♣♣ سه کار غیر ممکن: شالیکاری در قزوین، تشخیص هویت در رشت، آدم شناسی در اردبیل

♣♣ یه نفر صبح میره در مغازش.. کرکره رو بالا میکشه و میگه: بسم الله رحمن رحیم.... میره تو. میبینه همه مغازه رو خالی کردن.. میاد بیرون کرکره رو می کشه پایین و میگه : صدق الله العلی العظیم

♣♣ یه برره ای عینک دودی میزنه میره از خونه بیرون بعد پسرشو میبینه میزنه تو گوشش . پسره میگه بابا چرا میزنی ؟ میگه تو این وقت شب بیرون چی کار میکنی ؟ پسره میگه بابا شب نیست عینکتو بردار. عینکشو بر میداره دوباره میزنه زیر گوش پسره . پسرش میپرسه بابا واسه چی میزنی ؟ میگه تو از دیشب تا حالا اینجا چه کار میکردی ؟

♣♣ یه ترکه زنش سبزه بوده، سیزده به در از ماشین میندازتش بیرون

♣♣ یه ترکه می ره لامپ مهتابی بخره، داخل مغازه می شه ولی چون نمی دونست چی بگه، می گه: ببخشین حاج آقا، لطفا ۱ متر لامپ بدین

♣♣ میدونی معنی کلمه ی love چیه؟
l : لایق دوست داشتن بودن
o:امیدوار بودن به اینده ای روشن
v : وفا دار بودن در عشق
e: انرزی هسته ای حق مسلم ماست

♣♣ ترکه دستشویی بوده موبایلش زنگ می زنه پسرش بوده می گه : بابا کجایی ؟ می گه یه جایی . پسره می گه: مامان گفت امروز غذا نداریم هرجا هستی نهارتم بخورو بیا !!!

♣♣ تا حالا بچه کونی لای نایلون دیدی؟
ندیدی؟ پس یه نیگا به گواهینامت بکن

♣♣ غول چراغ جادو به احمدی نژاد میگه یه آرزو بکن که واست براورده کنم.
احمدی نژاد میگه خدا رو نشونم بده.
غوله میگه نمیشه، نمی تونم، یه آرزو دیگه بکن.
احمدی نژاد میگه من رو خوشگل کن.
غوله یه خورده فکر میکنه میگه: بدو بدو حاضر شو ببرمت پیش خدا...

♣♣ منتظر مامور سرشماری نباش تو رو آخر پاییز میشمرن.

♣♣ رشت زلزله میاد، رشتیه میره بالای سر جنازه زنش ومیگه فقط دیوار روت نخوابیده بود که اونم خوابید!!!!

♣♣ یه اصفهانیه رو به جرم قتل زن و مادر زنش داشتن محاکمه می‌کردن!

قاضی بهش می‌گه: شما مظنون به قتل همسرتون توسط ضربات چکش هستید! یهو یکی از افراد بسیار عزیز و محترم جامعه از پشت دادگاه داد می‌زنه: ای کثافت بی شرف!

دوباره قاضی می‌گه: در ضمن شما مظنون به قتل مادر زن جانتان با ضربات چکش هم هستید!
دوباره اون فرد محترم می‌گه: ای بچه فلانه کثیف خارفلان مادربهمان!
قاضیه این دفعه دیگه عصبانی می‌شه و می‌گه: آقای فرد محترم جامعه، می‌دونم که به خاطر این بی رحمی و جنایت چقدر از این آقا بدتون میاد، اما اگه یک بار دیگه از این حرفای رکیک بزنین ناچار می‌شم که از دادگاه اخراجتون کنم!

فرد محترم می‌گه: مساله این نیست که ازش بدم میاد، مشکل اینه که من 15 ساله‌ که همسایه‌ی اینام و در طی این 15 سال هر وقت خواستم ازش چکش قرض بگیرم گفته که ما چکش نداری

♣♣ یه ترکه زنشو داشته کتک می زده چند نفر سر می رسند میگند بابا چرا می زنی این بیچاره رو می گه د نمی دونم اگه می دونستم که می کشتمش

 

♣♣ یه جوجه تیغی میگن آرزوت چیه؟
میگه: یکی دست محبت بکشه روی سرم!!!!

♣♣ پسره تو خیابون به دختره میگه بخورمت دختره شاکی میشه پسره میگه ناراحت نشو میخواستم بعد از چند وقت یک گهی خورده باشم!!!!

♣♣ پسر رشتی از باباش پرسید چرا وقتی جوجه ها میمیرن پاهاشونو می گیرن بالا؟
بابا گفت به خاطر اینکه فرشته ها ببرنشون بهشت.... فردا بچه به باباش زنگ میزنه میگه بابایی مامانی پاهاشو گرفته بالا تا فرشته ها ببرنش بهشت ولی جعفر آقا افتاده روش نمیزاره!

♣♣ تست عربی کنکور 85:
"کونوا قوامین بالقسط" یعنی چه؟
الف) به اقوامت قسطی کون بده.
ب) قسط کون اقوامت را بده .
ج) با اقوامت قسطی کون بده.
د)کونی بیا موسسه قوامین قسطت را بده

♣♣ ترکه داشته تو خیابون قدم میزده ، یه الاغ می افته دنبالش . به الاغه میگه تو کی هستی افتادی دنبالم ؟
الاغه میگه : هاااااااا ! من وجدانت بیدم !

♣♣ ترکه میره خواستگاری، دختره سبیل داشته، بهش میگه: چرا سبیل داری؟ دختره میزنه زیر گریه، ترکه میخواد دلداری بده میگه: مرد که گریه نمی‌کنه!!!

♣♣ یه مورچه عاشق دختر همسایه میشه، بعد از یک هفته می‌فهمه که چایی خشک بوده

♣♣ یک روز یک پسر کوچولو که می خواست انشاء بنویسه از پدرش می پرسه: پدرجان! لطفا برای من بگین سیاست یعنی چی؟

پدرش فکری می کنه و می گه: بهترین راه اینه که من برای تو یک مثال در مورد خانواده خودمون بزنم که تو متوجه سیاست بشی. من حکومت هستم، چون همه چیز رو در خونه من تعیین می کنم. مامانت دولت هست، چون کارهای خونه رو اون اداره می کنه. کلفت مون ملت مستضعف و پابرهنه هست، چون از صبح تا شب کار می کنه و هیچی نداره. تو روشنفکری چون داری درس می خونی و پسر فهمیده ای هستی. داداش کوچیکت هم که دو سالش هست، نسل آینده است. امیدوارم متوجه شده باشی که منظورم چی هست و فردا بتونی در این مورد بیشتر فکر کنی.

پسر کوچولو نصف شب با صدای برادر کوچکش از خواب می پره. می ره به اتاق برادرکوچکش و می بینه زیرش رو کثیف کرده و داره توی گه خودش دست و پا می زنه. می ره توی اتاق خواب پدر و مادرش و می بینه پدرش توی تخت نیست و مادرش به خواب عمیقی فرورفته و هرکاری می کنه مادرش از خواب بیدار نمی شه. می ره توی اتاق کلفت شون که اون رو بیدار کنه، می بینه باباش توی تخت کلفت شون خوابیده و داره ترتیب اون رو می ده. می ره و سرجاش می خوابه و فردا صبح از خواب بیدار می شه.

فردا صبح باباش ازش می پرسه: پسرم! فهمیدی سیاست چیست؟ پسر می گه: بله پدر، دیشب فهمیدم که سیاست چی هست. سیاست یعنی اینکه حکومت، ترتیب ملت مستضعف و پابرهنه رو می ده، در حالی که دولت به خواب عمیقی فرو رفته و روشنفکر هر کاری می کنه نمی تونه دولت رو بیدار کنه، در حالی که نسل آینده داره توی گه خودش دست و پا می زنه.



سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 23:8 ::  نويسنده : مهدی


لره شب عروسی به پسرش میگه:  پسرم سفت ترین جای بدنتو بکن جایی که   «
دخترا میشاشن صبح میبینه: کله پسره تو چاه فاضلاب گیر کرده
...................................................................

یه گونی پشکل میخرن بازش که می کنن یه لره از توش میپره بیرون میگن   «
تو اینجا چکار«می کنی؟؟ میگه من جایزشم
...................................................................

به یه لره میگن تو شهر شما آدم معروف هست؟؟لره:آره سوفیا لره... جسیکا تی لر...لره  «
و هاردی... تازاش هم یه مولکول کشف کردیم که اسمش اینه: کلر .....
...................................................................

یه روز یه لره میره دستشوئی وقتی می یاد بیرون میبینن دهنش خونیه میپرسن   «
چی«شده میگه با مسواک خانواده دندونامو شستم0
...................................................................

لره خوابش سنگین بوده، تخت میشکنه  «
...................................................................

به لره میگن: دخترتو به کی دادی؟ میگه: غریبه نیست. دامادمه  «
...................................................................

لره میره توالت با دهن خونی میاد بیرون. میگن: چی شده؟ میگه: گی بگیرن. مسواکش  «
خیلی بزرگ بید.
...................................................................

لره قاضی میشه بهش میگن حکم کن، میگه پیک!  «
...................................................................

لره تو قرعه کشی بانک شرکت می‌کنه، براش شیش ماه زندان در میاد  «
...................................................................
 
 لره خیلی بی تربیت بوده، هر جا میرفته یه سوتی اساسی میداده. یه روز میره  «
خواستگاری، براش چایی میارن با شکر، یادشون میره قاشق بیارن.
 لره برمی‌گرده میگه: باید با کـ..رم هم بزنم؟!
...................................................................

به لره میگن: ببخشید شما لرید؟‌ میگه: نه پس انم با این سبیل پهنم؟!  «
لره بعد از عمری میره مو می‌کاره، اسمش حج واجب درمیاد.
...................................................................

لره میخواسته ترتیب گاوشو بده، گاوه میگه: ما، ما! لره میگه: خفه‌شو، اول ما، بعد   «
تو!
...................................................................

خرسه به یکی حمله میکنه و میگه: ویاوخوام وخورمت! طرف میگه: اِ؟ میه تونم لری؟  «
خرسه میگه: ها، ما حیوونا همه لریم، وجز خر که ترکه!
...................................................................

لره بالا پشت بوم میخوابه، سردش میشه، پا میشه در پشت بومو میبنده  «
...................................................................

به لره میگن تبادل لینک میکنی؟ هیچی جواب نمیده!!!  «
...................................................................

لره دلو میزنه به دریا، غرق میشه  «
...................................................................

به لره میگن حموم چند بخشه؟ میگه: دو بخشه، زنونه و مردونه  «
...................................................................

لره دیش ماهوارشو می‌ذاره روی پشت بوم، روش می‌نویسه: کولر  «
...................................................................

از لره می‌پرسن: قبله کدوم طرفه؟ میگه: کجا بهتون آدرس دادن؟  «
...................................................................

یه روز یه لره م ی گ و ز ه یه متر میپره هوا، میگن: چی شد؟ میگه: تو دنده   «
بود
...................................................................

به لره میگن: ساعت داری؟ میگه: ساعت چیه مرد باید خا... داشته باشه  «
...................................................................

لره چهارشنبه سوری با واجبی نارنجک درست میکه، میگن این چیه؟ میگه: می‌خوام وقتی   «
ترکید پشمای همه بریزه
...................................................................

لره میره بدنسازی، مربیه میگه: هفته اول بدن درد داری، ترکه میگه: پس من از هفته   «
دوم میام.
...................................................................

به لره میگن: محبوبترین تیم فوتبالی که دوست داری چیه ؟ میگه: قربون جدش آسد   «
میلان
...................................................................

لره می‌خواسته غرق مناجات بشه، جلیقه نجات می‌پوشه  «
...................................................................

دریای غم ساحل ندارد. لرا همشو آسفالت کردند  «
...................................................................

لره باباش آتیش می‌گیره، جو می‌گیردش، از رو باباش می‌پره  «
...................................................................

از لره در مورد آمریکا سوال می‌کنند میگه: والا یه پاش تو عراقه، یه پاش تو   «
افغانستانه، فکر کنم میخواد برینه به ایران
...................................................................

از لره می‌پرسند: توی طایفه شما آدم مشهور هم هست؟ میگه:‌آره بابا، لره و هاردی،  «
سوفیا لره، الیزابت تای لور، تازه یه شیمیدان لر یه چیزی کشف کرده که اسمشو گذاشته
کلر
...................................................................

به یه لره میگن: دو دو تا؟ میگه: پس چند تا؟  «
...................................................................

لره پاهاش خواب میره، پتو روش می‌کشه  «
...................................................................

لره میره توی دل طبیعت، هضم می‌شه  «
...................................................................

لره داشته شنای قورباغه میرفته، لک لک میاد می‌خوردش  «
...................................................................

لره قاضی میشه بهش میگن حکم کن، میگه پیک!  «
...................................................................

لره جونش به لبش میرسه، تف می‌کنه می‌میره  «
...................................................................

لره تو قرعه کشی بانک شرکت می‌کنه، براش شیش ماه زندان در میاد  «
...................................................................

لره میره استادیوم وسط موج مکزیکی غرق میشه  «
...................................................................

به لره میگن: جسم شفاف چیه؟ میگه: جسمی که از این ورش اون ورش دیده شه. میگن: مثال   «
بزن: میگه: نردبون
...................................................................

لره سیدی می خره می بینه وسطش سوراخه میندازتش تو سطل آشغال  «
...................................................................

روی بیلبورد زده سیو همان سیب است لره میگه: دروغ میگه من خوردم صابون بید  «
...................................................................

لره فیلم جنگی میدیده، تموم که میشه سینه خیز میره تلویزیونو خواموش کنه  «
...................................................................

یه روز یه لره می افتد توی چاه میگه: شانس اوردم تهش سوراخ نبود  «
...................................................................

یه روز یه لره شکر می خره برای اینکه مورچه نخوره روش می نویسه نمک  «
...................................................................

به لره میگن: سه تا فوتبالیست نام ببر. میگه: علی دایی، علی کریمی، فرار مهدوی   «
کیا
...................................................................

از لره میپرسن به 5 تا دختر که رو یه میله نشسته ان چی میگن؟ میگه: یه سیخ جیگر  «
...................................................................

به لره میگن: دخترتو به کی دادی؟ میگه: غریبه نیست. دامادمه  «
...................................................................

لره ریش بزی میزاره. دچار بحران شخصیتی میشه  «
...................................................................

لره دور خودش میچرخه، هرز میشه  «
...................................................................

لره اپلیکیشن فرم پر میکنه، جلوی سکـ..س می نویسه: بله خیلی زیاد  «
...................................................................

لره داشت میگوزید و دور خودش میدوید یه لر دیگه گفت چکار میکنی گفت   «
میخام گوزمو بگیرم بهش گفت واستا تا من بگیرمش واست
...................................................................

لره بعد از2سال ازسربازی برمیگرده،تو کوچه داداشش رو می بینه که ریشش   «
بلند شده و خیلی ناراحته،ازش می پرسه چی شده چرا ناراحتی،داداشش چپ چپ
نگاهش می کنه وجواب نمیده.میره درخونه اون یکی داداشش رو می بینه که
اون هم با ریشهای بلند وقیافه ناراحت نگا نگاهش میکنه،خیلی نگران
میشه،می پرسه چه اتفاقی افتاده؟بابا طوری شده.اونم محلش نمیزاره.میره
تو خونه باباشو می بینه که ریشش حسابی بلند شده وخیلی ناراحته میگه من
می دونم که نه نه طوریش شده باباش با عصبانیت میگه پدرسوخته موقعی که
داشتی می رفتی خدمت ریش تراش رو کجا بردی
...................................................................

از لره می پرسن،بزرگترین ریسک زندگیت چیه؟ میگه: یه روز اسهال بودم   «
گوزیدم....
...................................................................

لره میره مهمونی تهرونی ها میبینه بچه تهرونی به مامانش میگه مامان من   «
شماره 1 دارم ... لره میگه یهنی چی ؟ .. مادر میگه شماره 1 یعنی
دستشویی کوچک 2 یهنی بزرگ ... لره خوشش میاد و میره خونش به بچش یاد
میده ... بعد چند روز میرن مهمونی .. بچه دستشویی داشته میگه بابا اون
ان شمارش چند بود؟
...................................................................

لره میاد تهران می بینه همه لباس آستین کوتاه پوشیدن تعجب می کنه می گه   «
اوا پس اینا چه جوری دماغاشونو پاک می کنن
...................................................................

لره میگوزه .بچه هاش میزنن زیر خنده. در حالی که اشک تو چشماش جمع میشه   «
میگه: خدایا این شادیو از بچه هام نگیر
...................................................................

یه روز یه لره با تهرانیه ازدواج میکنه شب عروسی تهرانیا میخونن سبد   «
سبد گل یاس عروس ما چه زیباس لرا میخونن گونی گونی پشکل غلامعلی خوشکل
...................................................................

لره از دهشون اومده بوده تهران رانندگی یاد بگیره، جلسة اول از مربیش   «
می پرسه: این چراغ رنگیه چیه؟! یارو میاد سرکارش بگذاره، میگه: این
چراغ راهنماییه؛ وقتی سبزه یعنی اهل تهران برن، وقتی زرده شهرستانی‌ها
و قرمز هم مال لراست! خلاصه این جریان میگذره و لره هم امتحان میده
وقبول میشه، روز اول میشینه پشت ماشین و میرسه به چراغ قرمز و خوب
طبعاً رد میکنه. افسره داد میزنه: راننده پیکان، بزن کنار! لره سرشو از
پنجره میاره بیرون، داد میزنه: لـُــرُم... مــن لـُـــرُم!! افسره یک
نگاه میندازه، میگه: باشه بابا...برو...برو
...................................................................

از یه لره می‌پرسند: کدوم برنامه تلویزیون رو بیشتر از همه دوست داری؟   «
میگه: پیام بازرگانی! میپرسن: چرا؟ میگه: چون بینش سریال پخش می‌کنند!
...................................................................

به یه لری گفتند با جام جم جمله بساز گفت: من هر روز صبح جام جم میکنم  «
...................................................................

سه تا لر داشتن یه زن می کردن شوهرش میاد یکی سینی سیب می گیره یکی   «
سینی پرتقال میگیره به سومی هیچی نمیرسه شوهر از اولی می پرسه اینجا
چیکار می کنی می گه سیب می دم دومی می گه من پرتقال می دم سومی میگه
منم سینی را جمع میکنم
...................................................................

میخواستن لره رو شکنجه روحی بدن، میفرستنش تو یک اتاق گرد، میگن برو یک   «
گوشه بشین!
...................................................................

لره تو مسجد سلیمان مسجد می سازه بالا در مسجد می نویسه بزودی نماز صبح   «
یک رکعت بدون وضو
...................................................................

یک بار یک زن لر به حمام میرود و شیر اب داغ را باز میکند و داد میزند   «
سوختم و شوهرش که میخواست به او کمک کند به اتش نشانی تلفن میزند
...................................................................

لره داشته با تمام وجود وضو میگرفته و دستاشو محکم میکشیده رو هم، ازش   «
میپرسن: چرا اینقدر محکم وضو میگیری؟ میگه: چنی آرم وضو میرم که هیچ
گوزی نتنِه باطلش کنه(با لهجه لری)
...................................................................

لره گوزید و مرد سر قبر او نوشتن:  بادی وزید و گلی پرپر شد   «
...................................................................

شباهت لر با پارک؟ جفتشون تاب دارن  «
...................................................................

به لره می گن: اگه یه دختری بهت راه داد چکار می کنی؟ می گه ازش سبقت   «
می گیرم
...................................................................

شباهت لرها با شورت؟ با هردو 5 دقیقه بیشتر بگردی ابروت رفته  «
...................................................................

1روز یه لره میره پیشه خدا میگه:  خدایا چیکار کنم که از ترکا خر تر   «
باشم.. خدا میگه: برو تو بیابون شنا کن.... میره تو بیابون شنا میکنه
1دفعه میبینه 1ترکه با قایق موتوری میاد میگه اومدم نجاتت بدم!
...................................................................

لره تلویزیون میخره بعد کنترلشو. پس میاره ماشین به صاحب مغازه میگه   «
بیا داداش این ماشین حساب توش بود ما حرومی بهمون نمیاد
...................................................................

یک لر برای چند روز میره توی هتل یک روز میبینن توی دستشوئی داره یک   «
نفر خارجی رو میزنه میان میگیرنش ازش میپرسن قضیه چیه چرا این بدبخت را
میزنی لره میگه اینجا یک چشمه اویی بیده (دستشوئی فرنگی ) که مو هر روز
ازش او میخوردم این بی پدر و مادر امروز اومده توش ریده
...................................................................

یک شب تلویزیون فیلم سینمایی گذاشته بوده، تو فیلم مرده به زنش میگه:  «
شب بخیر لورا. یهو تو لرستان ملت همه تلویزیون رو خاموش میکنند، میرن
میخوابن
...................................................................

لره تیپ میزنه میره تو خیابون دختره بهش میگه بخورمت لره میگه این گه   «
خوریا به تو نیومده!
...................................................................

لره داشته شیر می خورده می میره می دونین چرا ؟.........گاوه می شینه   «
روش
...................................................................

به لره می گن بچت چرا این قدر زشته؟ می گه شو تاریک . سوراخ تنگ . منم   «
دست تنها می خواستی الن دلون درست کنم(با لهجه لری بخونید)
...................................................................

از لره میپرسن نظرت راجع به فکر, شعور, معرفت و درک چیه؟ لره جواب میده   «
ما به اینها میگم چهار محال بختیاری
...................................................................

لره 500 تومن به پسرش میده میگه این رو 300 ماست بخر 200 تومن مال خودت   «
پسرش میگه نمیرم. میگه 1000 تومن 500 مال خودت 500 ماست بگیر میگه نه.
میگخ بیا 1500 تومن 1000 تومن مال خودت 500 ماست بگیر میگه نه. میگه
بیا 2000 تومن بگیر 1500 مال خودت 500 تومن ماست بخر پسرش میگه نمیرم.
لره شاکی میشه میگه پدرسگ پس بیا تو مادرت رو بکن من برم ماست بخرم.
...................................................................

به لره میگن برادرت اج آى وى گرفته می گه نه بابا پس جى ال ایکـ..س رو فروخت!!!  «
...................................................................

لره با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این پازل رو بعد از 2 سال حل   «
کردم . دوستش میگه: 2سال زیاد نیست؟ میگه:نه بابا رو جعبه اش نوشته 7
تا 10 سال
...................................................................

بن لادن رو می خواستن شکنجه کنن، از ملت همه پرسی می کنن تا سخت ترین   «
شکنجه رو انتخاب کنن هر کی یه چیزی می گه، تا اینکه می رسه به لره،
لره می گه:  یه میله آهنی رو داغ داغ کنین تا سرخ شه، بعد از طرف سردش
بکنین تو کونش، ملت کف می کنن، می گن بابا حالا چرا از طرف سردش
بکنیم تو، لره می گه:  تا هر کی خواست درش بیاره دستش بسوزه نتونه !!!
...................................................................

یه روز یه لره از خواب می پره دست وپاش می شکنه  «
...................................................................

دوست لره می خواست بره مسافرت.لره موقع خداحافظی خیلی دلش براش تنگ   «
میشه.خلاصه هی ماچش میکرد. دید که ماچ کردن چیزی از دلتنگی ش کم نمیکنه
به دوستش گفت فایده نداره بگیر بخواب تا بکُ..مت!
...................................................................

لره داشته به قصد کشت، خودش رو میزده! بهش میگن: چی شده؟ میگه: من بی   «
غیرت، الان فهمیدم از کجای ننه‌ام در اومدم
...................................................................

میدونید رکوردبیشترین ریدن توکمترین زمان دست کیه؟ دست یه لره به اسم   «
ابراهیم میرزاپوره که دربازی بامکزیک درعرض پنج دقیقه دوبار رید
تاایرانیها کونشون بسوزه
...................................................................

لره با خوشحالی به دوستش میگه بالاخره این پازل رو بعد از ۲ سال حل   «
کردم . دوستش میگه: ۲ سال زیاد نیست؟ میگه:نه بابا رو جعبه اش نوشته ۷
تا ۱۰ سال
...................................................................
 
لره رو در خونش نوشته بوده wc . میگن این چیه نوشتی میگه:  مخفف welcome  «
...................................................................

یه روز یه لره میره پیش خدا میگه چطوری میتونم از ترکا خرتر باشم خدا   «
بهش میگه برو تو کویر شنا کن بعد میره شنا میکنه میبینه یه ترکه با
قایق موتوری میاد نجاتش بده!!!
...................................................................

یه روز یه لوره میره دمه دره یه مغازه میخونی که نوشتن:علی با ماست رضا   «
با ماست حسن با ماست لوره میگه آقا ببخشین ماسته خالی ندارین
...................................................................

یه روز تو جشن عروسی یه لوره یه نفر مدل هلیکوپتری مى رقصه یارورو جو   «
میگیره آر پی جی میزنه
...................................................................

لره یه دوچرخه می خره سوار میشه میاد خونه بچه ی لره از دور باباشو   «
میبینه بعد میره به مامانش میگه:  مامان مامان یه چیز رفته تو کون بابا
هر چقدر هم که دست و پا میزنه در نمیاد
...................................................................

از لره می‌پرسن: بلدی پیانو بزنی؟! میگه: نه. ولی یه داداش دارم......  «
اونم نه!
...................................................................

لره یه بسته هزار تومنی میشمره 25 تومن کم میاره  «
...................................................................

یه لره رفت پارتی. فرداش رفیقش ازش پرسید چطور بود. لره گفت: خیلی عالی   «
بود . روی من اسم یه گل گذاشته بودن و هی صدام میکردن. رفیقش گفت چی
میگفتن. لره گفت: من و انداخته بودن وسط و هی دورم میچرخیدن میگفتن
اسگله رو اسگله رو ...
...................................................................

لره با هواپیما میاد تهران، تو فرودگاه به رفیقش میگه: اگه میدونستم   «
اینقدر نزدیکه با ماشین میومدم
...................................................................

میدونی لر ها از چه عطری استفاده می کنن؟ بوپایلر.....در واقع همان بوی   «
پای لر
...................................................................

لره میره قبرستان می بینه مرده ها رو قبرا نشستن می گه جریان چیه؟؟ میگن   «
سوال های شب اول قبر لو رفته گفتن فعلا بیرون باشید تا دوباره سوال طرح کنیم
...................................................................

بچه مثبته از لره میپرسه: آقا ببخشید... خیلی خیلی عذر   «
میخوام..شرمنده.. روم به دیوار.. اسمتون چیه؟! لره شاکی میشه، میگه:
ایجو که تو پرسیدی، اسمم انه!!!
...................................................................

به لره میگن چس چیست؟میگه تلاش یک گوز برای حفظ ابرو  «
...................................................................

لره تازه زفته بود کلاس زبان میره ساندویچی میبینه نوشته هات داگ میگه   «
بزار یه سگه داغ بخورم خلاصه طرف براش میاره میگه اوه اوه ببین از سگه
کجاش به ما رسید
...................................................................

لره داشته با اتوبوس 100تا می رفته بعد میاد ترمز کنه می بینه ترمز   «
بریده می بینیه یک کامیون هم از روبه رو با سرعت میاد می بینه کاری از
دستش بر نمیاد به شاگردش میگه مهراد پاشو تصادف ببین حال کن!!!
...................................................................

لره سلمونی داشته. یه روز میخواسته بگوزه به شاگرد سلمونی میگه: برو   «
بیرون نگاه کن اینطور که بوش میاد می خواد بارون بباره. پسره میره
بیرون، زود میاد میگه نه آسمون صاف صافه. یارو نمی رسه کارشو بکنه.
دوباره به شاگرده میگه،‌هوا بدجوری گرفته، برو ببین بارون نمیاد. پسره
دوباره میره، زود میاد. لره بازم نمیتونه کارشو بکنه. خلاصه بار سوم
پسره رو میفرسته و ایندفعه سریع میگوزه و اَنشم باش میاد. پسره میاد تو
میگه: والله اوستا اینجورکه بوش میاد میخواد از آسمون اَن
بباره!!!!!؟؟؟!!!!!
...................................................................

نوار مغز نرمال /_ /_ /_ /_ /_ نوارمغزقزوینی (|) (|) (|) (|)  «
نوارمغزاصفهانی $ $ $ $ $ $ $ نوارمغزلر _____________!!!
...................................................................

یه ترکه رو میتراشن میبینن لره  «
...................................................................

یه لره با یه ترکه تو یه اپارتمان زندگی میکردن یه دفعه برق میره ترکه   «
یه ظرف میگیره دستش میاد در خونه لره بهش میگه یکم برق بده لره میگه
چرا ظرف فلزی اوردی پلاستیکی می اوردی برق نگیرتت.
...................................................................

به یه لر میگن زبون لری چه جوریه؟ میگه فارسی بلدی؟ میگه آره. میگه   «
برین توش میشه لری!!!
...................................................................

شباهت لر و خورشید:  هر دوشون از پشت کوه در اومدن!!!  «
...................................................................

لره باباش می میره دوستاش میان بهش تسلیت میگن. لره احساساتی میشه میگه   «
ایشاالله ختم باباتون جبران کنم!!!
...................................................................

لره دوزاری سیاه پیادا میکنه، میره تلفن عمومی گوشی رو برمیداره، میگه:  «
الو آفریقا؟!!!
...................................................................

لره شهردار می شه، صبح زود برای افتتاح پروژه ساختمانی می ره عصر می شه ...  «
شب می شه ... ولی خبری ازش نمی شه . نصفه شب خاک آلود و خسته می ره خونه
 زنش می پرسه:  کجا بودی تا این وقت شب ؟ غضنفر می گه: والله موقع کلنگ زدن، مردم
تشویقم کردن، منم یواش یواش بدنم گرم شد و زیر زمینش رو کندم ! ! !
...................................................................

به لره میگن: ان آقا   «
میگه:  آقا شو بگذار اولش
...................................................................

یه لره رفته بود ته چاه فکر میکرد  «
یه یارو اومد گفت:  چرا ته چاه فکر می کنی
ترکه گفت:  می خوام عمیق فکر کنم ! ! ! ! ! ! ! !
...................................................................

لره واسه اینکه از زندگی جلو بیوفته یه زن حامله میگیره  «
...................................................................

لره میخواسته آتش نشان بشه.  «
توی آزمون استخدامی ازش میپرسند اگر جنگل آتش بگیره و اون اطراف
 آب نباشه چه کار میکنی؟ لره میگه: هیچی تیمّم می کنیم
...................................................................

به لره می گن اگه آب نبود چی می شد؟ می گه ما شنا یاد نمی گرفتیم   «
در نهایت خفه می شدیم می مردیم
...................................................................

 



سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 23:6 ::  نويسنده : مهدی



سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 21:15 ::  نويسنده : مهدی

شيشى يک پسر نوجوان داشت و کم‌کم وقتش رسيده بود که فکرى در مورد شغل آينده‌اش بکند. پسر هم مثل تقريباً بقيه هم‌سن و سالانش واقعاً نمي‌دانست که چه چيزى از زندگى مي‌خواهد و ظاهراً خيلى هم اين موضوع برايش اهميت نداشت.

يک روز که پسر به مدرسه رفته بود، پدرش تصميم گرفت آزمايشى براى او ترتيب دهد.

به اتاق پسرش رفت و سه چيز را روى ميز او قرار داد:

يک کتاب مقدس،
يک سکه طلا
و يک بطرى مشروب .



کشيش پيش خود گفت :

« من پشت در پنهان مي‌شوم تا پسرم از مدرسه برگردد و به اتاقش بيايد. آنگاه خواهم ديد کداميک از اين سه چيز را از روى ميز بر مي‌دارد. اگر کتاب مقدس را بردارد معنيش اين است که مثل خودم کشيش خواهد شد که اين خيلى عاليست. اگر سکه را بردارد يعنى دنبال کسب و کار خواهد رفت که آنهم بد نيست. امّا اگر بطرى مشروب را بردارد يعنى آدم دائم‌الخمر و به درد نخوري خواهد شد که جاى شرمسارى دارد.»


مدتى نگذشت که پسر از مدرسه بازگشت. در خانه را باز کرد و در حالى که سوت مي‌زد کاپشن و کفشش را به گوشه‌اى پرت کرد و يک راست راهى اتاقش شد. کيفش را روى تخت انداخت و در حالى که مي‌خواست از اتاق خارج شود چشمش به اشياء روى ميز افتاد. با کنجکاوى به ميز نزديک شد و آن‌ها را از نظر گذراند.

کارى که نهايتاً کرد اين بود که کتاب مقدس را برداشت و آن را زير بغل زد. سکه طلا را توى جيبش انداخت و در بطرى مشروب را باز کرد و يک جرعه بزرگ از آن خورد . . . 

کشيش که از پشت در ناظر اين ماجرا بود زير لب گفت:

« خداى من! چه فاجعه بزرگي ! پسرم سياستمدار خواهد شد !  »



سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 21:14 ::  نويسنده : مهدی

 

اگر نسبت به دیگران مهربانی اما آنها تورا به خود خواهی متهم می کنند

                                                            تو همواره مهربان باش



سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 20:57 ::  نويسنده : مهدی

وب سایت فارسی زبان برای دانلود ها | www.4downloads.ir



سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 13:40 ::  نويسنده : مهدی

منبع: Www.P30Mania.MihanBlog.Com

چقدر خنده داره که یک ساعت عبادت به درگاه الهی دیر و طاقت فرسا میگذره ولی ۶۰ دقیقه بازی یک تیم فوتبال مثل باد می گذره!
چقدر خنده داره که ۱۰۰ هزار تومان کمک در راه خدا مبلغ بسیار هنگفتیه اما وقتی که با همون مقدار پول به خرید می ریم کم به چشم میاد!
چقدر خنده داره که یه ساعت عبادت در مسجد طولانی به نظر میاد اما یه ساعت فیلم دیدن به سرعت میگذره!
چقدر خنده داره که وقتی می خوایم عبادت و دعا کنیم هر چی فکر می کنیم چیزی به فکرمون نمی یاد تا بگیم اما وقتی که می خوایم با دوستمون حرف بزنیم هیچ مشکلی نداریم!
چقدر خنده داره که وقتی مسابقه ورزشی تیم محبوبمان به وقت اضافه می کشه لذت می بریم و از هیجان تو پوست خودمون نمی گنجیم اما وقتی که مراسم دعا و خطابه و نیایش طولانی تر از حدش می شه شکایت می نیم و آزرده خاطر می شیم!
چقدر خنده داره که خوندن یه صفحه و یا بخش از قرآن سخته اما خوندن ۱۰۰ صفحه از پرفروشترین کتاب رمان دنیا آسونه!
چقدر خنده داره که سعی میکنیم ردیف جلو صندلی های یک کنسرت یا مسابقه رو رزو کنیم اما به آخرین صفهای نماز جماعت تمایل داریم!
چقدر خنده داره که برای عبادت و کارهای مذهبی هیچ وقت زمان کافی در برنامه روزمره خود پیدا نمی کنیم اما برای بقیه برنامه ها رو سعی می کنیم تو آخرین لحظه هم که شده انجام بدیم!
چقدر خنده داره که شایعات روز نامه ها رو به راحتی باور می کنیم اما سخنان خداوند در قرآن رو به سختی باور می کنیم!
چقدر خنده داره که همه مردم می خوان بدون اینکه به چیزی اعتقاد پیدا کنند و یا کاری در راه خدا انجام بدن به بهشت برن!
چقدر خنده داره که وقتی جوکی رو از طریق پیام کوتاه و یا ایمیل به دیگران ارسال می کنید به سرعت آتشی که در جنگلی انداخته شود همه جا را فرا می گیرد اما وقتی که سخن و پیام الهی رو می شنوید دو برابر در مورد گفتن و یا نگفتن اون فکر می کنید!
خنده داره . اینطور نیست؟! دارید می خندید؟ دارید فکر می کنید؟ این حرفارو به گوش بقیه هم برسونید و از خداوند سپاس گذار باشید که او خدای اعلی و دوست داشتنی است.
خنده داره؟؟؟  نه، تاسف آوره ...



سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 13:37 ::  نويسنده : مهدی

مرد به زن : عزيزم ممنونم ازت ! تو اعتقاد به دين رو به زندگيم آوردي!
چون من قبل از ازدواج معتقد بودم جهنم اصلا" وجود نداره !

 

 

غضنفر می ره جبهه. آرپی جی را می زاره پشت سر عراقیه. می گه اگه تکون بوخوری با لگد می زنمت.

 

 

 

يه روز يه مرده پشت موتور گازي نشسته بوده و هي از يه بنز جلو مي‌زده... راننده بنز عصباني مي‌شه و ميزنه كنار و به موتوري مي‌گه: آقا تو چطور از من جلو ميزدي؟ مرده ميگه: ببخشيد... كش شلوارم به آينه بغل شما گير كرده بود!

 

 

 

يه روز يه مرغه ميخوره به اهن ميگه قديننننننگ.

 

 

 

غضنفر پرتقال مخره ميره خونه مي خواد پوستشو بكنه ميگه يا شانس توش موز باشه

 

 

 

انسانها به سه دسته تقسيم ميشوند:
دسته اول,دسته دوم,دسته سوم.

 

 

 

يه روز يه سوسكه ميره جلوي ايينه ميگه واي سوسك!!!!

 

 

 

از يه معتاد پرسيدن: پارسال چه سالي بود؟گفت:( حشپنج )يعني:هشتادوپنج. باز ازش پرسيدن:امسال چه ساليه؟گفت:( حشيش )يعني:هشتادوشيش.


ردپایت را که می گیرم، از تو دورتر می شوم، لامصب واسه چی کفشاتو بر عکس پوشیدی؟!!!

.
.

به حيف نون ميگن يه شعري بخون با حرف ميم شروع بشه ، ميگه ميازار موري كه دانه كش است.
ميگن يه شعر بخون كه با حرف ب شروع بشه ، ميگه : بيازار موري كه دانه كش است ، ميگن يه شعر بخون كه با حرف ج شروع بشه، ميگه : جون من نيازار موري كه دانه كش است ، ميگن يه شعري بخون كه با حرف ك شروع بشه ، ميگه : كره خر نيازار موري كه دانه كش است.

.
.

دلنوشته دختران مجرد: از کلاس اول خواندیم آن مرد آمد.آن مرد با اسب آمد. ما که ترشیدیم مرتیکه با خر هم نیامد و باز هم بابا نان داد!

.
.

تو روح ِ همه کسایی که ما اونا رو دوس داریم ولی اونا ما رو دوس ندارن !
اصن خاک تو سرشون

.
.

یاروه از دور یه پوست موز میبینه افتاده رو زمین بعد میگه،ای بابا مثه اینکه امروزم باید بخورم زمین!!

.
.

مردي تصميم گرفت همه گرفتاريهايش را به دريا بسپارد اما هر كاري كرد زنش سوار قايق نشد!

.
.

موقع مرگ به بچه‌هام می‌گم ده میلیارد تومن گذاشته‌م زیر...
.
.
.
.

.بعدش می‌میرم.آی حال میده!!!

.
.

الان دیگه زنها در همه ورزشها مثل فوتبال، همه علوم بويژه انرژي اتمي و حتي در كار و تجارت موفق هستند‌،...
خدا وکیلی اینطوری که دارن پیشرفت میکنن امید این میره يه روزي بياد كه " پارك دوبل" رو هم ياد بگيرن!!!

.
.

هیچی به این اندازه اینکه، به مادر یه دختر بگی،
من فکر کردم شما خواهر بزرگشی، یه مادر رو خوشحال نمیکنه !

.
.

کسا‌یی که معتقدن اونی که رفته خودش بر میگرده،

نود و نه‌ در صد کفتر بازن!!

مگه کفتره جلده!؟

.
.
.

اگه يه روز بري و بري و بري و بري و بري و بري و بريو بري... به خونتون هم نرسي تازه مي فهمي كه كلاغه توي قصه ها چي ميكشه !

.
.
.

 اگر به تیپ خود اهمیت میدهید

اگر به دنبال لباس زیبا برای عید هستید


اگر شیک پوشی را دوست دارید ...


با ما تماس بگیرید.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
صنف پالان دوزان پایتخت

.
.
.

یه روز یارو سوار هواپیما می شه،یهو هواپیما سقوط می کنه... این قرار بود جوک باشه اما حادثه خبر نمی کنه!



سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 13:35 ::  نويسنده : مهدی

حدود ۱۰ ثانیه به علامت جمع وسط تصویر خیره شوید بعد سر خود را عقب و جلو ببرید!!!!!!!! 

 

نرم افزار محشر - مدت يك دقيقه به وسط تصوير خيره شويد بدون اينكه چشمان خود را حركت دهيد.سپس ناگهان نگاه خود را به صفحه سفيدي بياندازيد.پرچم آمريكا را مي بينيد؟

حدود۳۰ ثانیه به  وسط تصویر نگاه کنید بدون اینکه چشمتان تکان بخورد. 

بعد به جایی که سفید باشد نگاه کنید.

چه میبینید!!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟



سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 13:31 ::  نويسنده : مهدی



سه شنبه 10 مرداد 1391برچسب:, :: 7:49 ::  نويسنده : مهدی