درباره وبلاگ


من مهدی ام.بچه اراک دنبال نویسنده ام کسی میتونه کمکم کنه خبرم کنه فقط با ی نظر ممنون...........
موضوعات
آخرین مطالب
نويسندگان


ورود اعضا:

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

<-PollName->

<-PollItems->

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 119
بازدید دیروز : 11
بازدید هفته : 139
بازدید ماه : 3833
بازدید کل : 60259
تعداد مطالب : 444
تعداد نظرات : 68
تعداد آنلاین : 1



خـــــــــــــــــــــــــنده بازار






 



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 21:59 ::  نويسنده : مهدی




دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 21:58 ::  نويسنده : مهدی


 



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 21:47 ::  نويسنده : مهدی



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 21:26 ::  نويسنده : مهدی


با یک نظر

http://hashtgerd2.persiangig.com/images/(hashtgerd.bloghaa.com)troll199.jpg



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 14:23 ::  نويسنده : مهدی



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 14:20 ::  نويسنده : مهدی



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 14:20 ::  نويسنده : مهدی

http://s3.picofile.com/file/7404909672/donkeylove.jpg



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 14:6 ::  نويسنده : مهدی

شدم با چت اسیر و مبتلایش
شبا پیغام می دادم از برایش
به من می گفت هیجده ساله هستم
تو اسمت را بگو، من هاله هستم
بگفتم اسم من هم هست فرهاد
ز دست عاشقی صد داد و بیداد
بگفت هاله ز موهای کمندش
کمان ِابروان ، قد بلندش
بگفت چشمان من خیلی فریباست
ز صورت هم نگو البته زیباست
ندیده عاشق زارش شدم من
اسیرش گشته بیمارش شدم من
ز بس هر شب به او چت می نمودم
به او من کم کم عادت می نمودم
در او دیدم تمام آرزوهام
که باشد همسر و امید فردام
برای دیدنش بی تاب بودم
ز فکرش بی خور و بی خواب بودم
به خود گفتم که وقت آن رسیده
که بینم چهره ی آن نور دیده
به او گفتم که قصدم دیدن توست
زمان دیدن و بوییدن توست
ز رویارویی ام او طفره می رفت
هراسان بود او از دیدنم سخت
خلاصه راضی اش کردم به اجبار
گرفتم روز بعدش وقت دیدار
رسید از راه، وقت و روز موعود
زدم از خانه بیرون اندکی زود
چو دیدم چهره اش قلبم فرو ریخت
تو گویی اژدهایی بر من آویخت
به جای هاله ی ناز و فریبا
بدیدم زشت رویی بود آنجا
ندیدم من اثر از قد رعنا
کمان ِابرو و چشم فریبا
مسن تر بود او از مادر من
بشد صد خاک عالم بر سر من
ز ترس و وحشتم از هوش رفتم
از آن ماتم کده مدهوش رفتم
به خود چون آمدم، دیدم که او نیست
دگر آن هاله ی بی چشم و رو نیست
به خود لعنت فرستادم که دیگر
نیابم با چت از بهر خود همسر
بگفتم سرگذشتم را به "جاوید"
به شعر آورد او هم آنچه بشنید
که تا گیرید از آن درسی به عبرت
سرانجامی نـدارد قصه ی چت
.......



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 13:30 ::  نويسنده : مهدی

www.takmahfel.com

 

دير كنيد:

هيچ چيز ديگه اي به غير از دير كردن بي خيالي شما رو نشون نميده! امكان داره كه زود رسيدنتون اين مزيت رو داشته باشه كه قبل از اينكه طرف ببيندتون شما ببينيدش، در صورتيكه دير كردن نشون ميده كه مهمتر از اوني هستيد كه مودب باشيد.

كيف پولتونو جا بگذاريد:

با گفتن “كيفمو جا گذاشته ام” بلافاصله تبديل به يك آدم گدا گشنه مي شويد. مرد و زن هم ندارد! آقايون توجه كنند كه اگر قرارتون كافي شاپه، خيلي افته كه براي اينكه آدم خوبي به نظر بياين هر دو فنجان را حساب كنيد. خانومها هم توجه كنند كه آقايون حواسشون هست كه شما مي خواهيد ميز را حساب كنيد حتي زماني كه ظاهراً مي خواهند هر دو فنجان رو حساب كنند.

با موبايلتون صحبت كنيد:

موبايلو روشن كنيد و بذارين رو ميز، بين خودتون و طرف. همه تماسها رو جواب بدين و هر چقدر كه دلتون خواست صحبت كنيد و طرف هم انگار نه انگار كه وجود داره! دليل اصلي جنگ و دعواها موبايله و سر قرار، به جز موارد اضطراري، كاملاً اضافي است.

خالي ببنديد:

مامان بزرگا معمولاً نصيحت مي كنن: “چاخان نكن!”. چقدر هم راست مي گن. مخصوصاً سر قرار.

با اين وجود اگه نميتونين طاقت بيارين، از ماشين گرونقيمت يا ساعت رولكستون صحبت كنين. آنقدر آدم مهمي هستيد كه سرِ كار، ملت به دست و پاتون ميوفتن! به واكنش طرفتون دقت كنيد…البته اگر تا حالا نرفته باشه

غر بزنيد. نق بزنيد. ناله كنيد :

از اينكه هيچ كس به حرفتون گوش نمي ده صحبت كنيد و بگيد كه دنبال يك گوش شنوا هستيد. از بيماريها و مخصوصاً غذاهاي عجيب و غريبي كه مي خوريد صحبت كتيد. اونموقع متوجه مي شيد كه طرفتون چقدر دمغ شده. حالا در همين مورد ناله سر بديد و اين قرار رو هم به ليست قرارهاي نافرجام اضافه كنيد.

گستاخ باشيد:

هم نسبت به طرفتون و هم دوروبريها! با پيشخدمت بد صحبت كنيد و انعام ندهيد. به خاطر سرويس دهي ضعيف به مديريت شكايت كنيد. از طرفتون بپرسيد كه آخرين بيماري مقاربتيش چي بوده و عقيم شده يا نه؟! اگر جداً ميخواهيد تعارف رو بگذاريد كنار تا نبوغتون فوران كنه، بهتره آروغ بزنيد، گاز صادر كنيد، با زخماتون ور بريد، انگشت تو دماغتون بكنبد يا تو مشتتون فين كنيد.

جوكهاي ناجور بگوئيد:

آدم با نمكي هستيد و شنيدين كه مردم از جوكهاي ناجور خوششون مياد، پس بسم ا… . حتماً طرفتون هم از اين جور جوكها خوشش مياد. بالاخره شريك زندگيتون بايد جنبه جوك داشته باشه! نه؟!

شخصیتش رو زیر سوال ببرید:

ازش بپرسید متولد چه ماهی از سال هست؟هر ماهی را که پاسخ داد مثلا متولد شهریور بود فورا بگویید:میگن شهریوری ها بچه ننه اند...راست میگن؟!!!

به موهای طرف با ترحم نگاه کنید و بگویید"خوب یه کاری کن موهات نریزه حیفه!!!" .......

ساعتش رو نگاه کنید و بگین وای مدل همین ساعت رو پدر بزرگم توی حراجی 1500 تومن خرید...راستی تو چند خریدیش؟

اگر دختر هستید از رابطه فوق العاده راحت خود با پسران فامیل بگویید و اگر پسر هستید از رابطه خود با دوست دختر قبلی و اینکه چقدر او داغ و هات بوده سخن بگوید و اضافه کنید "فکر نمیکنم هیچ دختری مثل اون باشه"!!!

اگر در کافی شاپ هستید موقع میل بستنی و یا قهوه از یوبوست خود تعریف کنید و بگویید هر موقعه قهوه میخورم شکمم روان میشه و در دستشویی به صورت ابکی ....

 



دو شنبه 9 مرداد 1391برچسب:, :: 13:30 ::  نويسنده : مهدی